بعد از چند روز معطل کردن، بالاخره دیروز خواندن اولین رمان را شروع کردم.
ناطور دشت
the cather in the rye
ناطور یعنی نگهبان، نگهدارنده، حافظ.
۱۵۰ صفحه از کتاب را دیروز تمام کردم. انگار از آن رمانهایی است که تا به آخرهای داستان نرسیدی، همهاش به خودت میگویی "این چیه که انقدر معروفه آخه؟!" و ناگهان در صفحات پایانی نویسنده تو را غافلگیر میکند.
و آن موقع میفهمی که ارزش معروفیت هم دارد.
ولی متاسفانه باید بگویم که درست دقایقی پیش در یک وبسایت مزخرف که داشتم معنی ناطور را جستجو میکردم، در اولین جملهاش، خاکبرسر، آخر داستان را لو داد. واقعا که عجب احمقهایی پیدا میشوند.
با این حال من خودم را به آن راه میزنم که مثلا آخر قصه را نمیدانم و خواندن را ادامه میدهم.
درباره این سایت